یازده راه عذاب شیطان:

 

شیطان به حضرت محمد گفت ؛امت توخصوصیاتی دارند كه امتهای دیگر ندارند

1.به هم میرسند سلام می كنند كه سلام اسم خداست و من از این اسم میترسم

2.وقتی همدیگر را می بینند دست می دهند تا دستهایشان از هم در نیامده گناهاشان بخشوده میشود

3.وقتی كه میخواهند غذا بخورند بسم الله می گویند و من دیگر نمی توانم غذا بخورم و گرسنه می مانم.

4.بعد از خوردن غذا الحمدالله می گویند

5.وقتی اسم تو می اید صلوات ختم میكنند و انقدر ثواب ان زیاد است كه من فرار میكنم

6. وقتی میخواهند كاری انجام دهند ان شاءالله میگویند و من هم دیگر نمی توانم در كارهایشان مداخله كنم و انها را بر هم زنم

7.انكه صدقه میدهند هم گناهاشان امرزیده میشود و  هم هفتاد نوع بلا را از خود دور میكنند

8.انان قران میخوانند و در خانه ای كه قران خوانده می شود جایی برای من نمی ماند چون در ان خانه ملائكه رفت وامد دارند

9.مرا لعنت می كنند و وقتی مرا لعنت می كنند یك زخم بر بدنم می افتد و تا زمانی كه همان شخص را به گمراهی نكشانم خوب نمی شوم

10.هنگامی كه گناه می كنند سریع توبه می كنند و زحمات من را به هدر میدهند

11.وقتی عطسه میكنند الحمدالله می گویند

. سوى ما درهاى رحمت باز بود

هر كجا، در هر زمان اعجاز بود!

آفتاب از جبهه نورى مى گرفت

عشق هم از جبهه شورى مى گرفت!

هر زمان، یك لحظه معراج بود

سینه ها یك بحر پر امواج بود!

قلب ها بهر شهادت مى تپید

 از تمام چشم ها، خون مى چكید!

جمله دل ها، حالتى مستانه داشت

عشق در دل هاى یاران، خانه داشت!

 با ملائك همزبانى داشتیم

بذر ایمان، بذر خون مى كاشتیم!

بوى عرفان هر كجا پیچیده بود

هر كسى با نفس خود جنگیده بود

چشم ها هم عرصه یك راز بود

هر دلى آماده اعجاز بود!

مرگ، خود، بازیچه هر روز بود

سینه ها، آتشفشان سوز بود!

قلب ها مهر شهادت خورده بود

كربلا دل را ز یاران برده بود!

هر كسى پا را به میدان مى گذاشت

در سرش فكرى به جز رفتن نداشت

دیدگان در هر زمان پر موج بود

خاك هم در جبهه ها در اوج بود!

آسمان جبهه هم پر راز بود

جان هر كس در پى پرواز بود!

قلب ها با كربلا، دیدار داشت

آسمان بر حق ما اقرار داشت!

خاك از خون، گوئیا گلپوش بود

عقل از این صحنه ها مدهوش بود!

ماه در روى شهیدان مات بود

هر كجا یك عرصه آیات بود

چشم ما با نور عادت كرده بود

آفتاب از ما حمایت كرده بود!

در هواى یار، ما پر مى زدیم

عشق را هر روز، ما، سر مى زدیم!

 آسمان دل، منور گشته بود

جان ما با حق، معطر گشته بود

چشم ها را لطف حق تر كرده بود

 قلب ها را هم كبوتر كرده بود!

جان ما از پر كشیدن باز ماند

روح ما در حسرت پرواز ماند

 آى یاران! دردهامان ماندنى است

نامه هاى این شهیدان، خواندنى است!

 این شهیدان، آبروبخش جهان

 این شهیدان، افتخار هر زمان

باز جان در انحصار سوزهاست

باز دل در حسرت آن روزهاست

آى یاران! سوز آن شب ها كجاست؟

! راستى! سر بند یا زهرا كجاست؟!

 مردى از نام شهیدان زنده شد

عشق هم در پیششان شرمنده شد!

 یاد باد آن همت والایشان

یاد باد آن رمز یا زهرایشان!

این شهیدان خود جهانى دیگرند

 این شهیدان سوره هاى كوثرند

 گرچه مظلومانه در خون خفته اند

رازهاى رادمردى گفته اند

این شهیدان عقده ها وا مى كنند

 این شهیدان، عشق، معنا مى كنند!

این شهیدان شور و غوغا مى كنند

 این شهیدان، قطره، دریا مى كنند!

 آى آوینى! روایت كن تو باز

از گناه ما شكایت كن تو باز!

از گناه سردى دلهایمان

این گناه ماست یاران و اى مان!

 جان ما، ماند در شمیم یادها

 از میان آن همه فریادها!

 نسل هاى بعد ما خواهند خواند

سوزهایى در دل اروند ماند!

نسل هاى بعد ما خواهند دید

 شور عشقى كه خمینى آفرید!

اى شهیدان، چشم ما را وا كنید

مردگان خاك را احیا كنید